دانلود آهنگ و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده. احمد شاملو
جمعه - 14 اکتبر 2022
با ما باشید با سوپرایز بزرگ این ساعت رسانه موزیک باز ♩ دانلود اهنگ و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده. با صدای احمد شاملو به همراه تکست و بهترین کیفیت ♪
Download Old Music BY : AHMD SHAMLV | V BH AMRY SKHT DRAZ V SKHT FRSAYNDH. With Text And 2 Quality 320 And 128 On musicbuzz.ir
مرگ را دیده ام من. ♩✌
در دیداری غمناک، من مرگ را به دست
سوده ام. ♩✌
من مرگ را زیسته ام،
با آوازی غمناک ♩✌
غمناک،
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده. ♩✌
آه، بگذاریدم! بگذاریدم!
اگر مرگ ♩✌
همه آن لحظه آشناست که ساعت سرخ
از تپش باز می ماند. ♩✌
و شمعی -که به رهگذار باد-
میان نبودن و بودن ♩✌
درنگی نمی کند،-
خوشا آن دم که زن وار ♩✌
با شادترین نیاز تنم به آعوشش کشمپ
تا قلب ♩✌
به کاهلی از کار
باز ماند ♩✌
ونگاه چشم
به خالی های جاودانه ♩✌
بر دوخته
وتن ♩✌
عاطل!
دردا ♩✌
دردا که مرگ
نه مردن شمع و ♩✌
نه بازماندن ساعت است،
نه استراحت آغوش زنی ♩✌
که در رجعت جاودانه
بازش یابی، ♩✌
نه لیموی پر آبی که می مکی
تا آنچه به دور افکندنی است ♩✌
تفاله ئی بیش
نباشد: ♩✌
تجربه ئی است
غم انگیز ♩✌
غم انگیز
به سالها و به سالها و به سالها… ♩✌
وقتی که گرداگرد ترا مردگانی زیبا فرا گرفته اند
یا محتضرانی آشنا ♩✌
-که ترا بدیشان بسته اند
با زنجیره های رسمی شناسنامه ها ♩✌
و اوراق هویت
و کاغذهائی ♩✌
که از بسیاری تمبرها و مهرها
و مرکبی که به خوردشان رفته است ♩✌
سنگین شده اند، –
وقتی که به پیراهن تو ♩✌
چانه ها
دمی از جنبش باز نمی ماند ♩✌
بی آن که از تمامی صداها
یک صدا ♩✌
آشنای تو باشد، –
وقتی که دردها ♩✌
از حسادت های حقیر
بر نمی گذرد ♩✌
و پرسش ها همه
در محور روده ها است… ♩✌
آری، مرگ
انتظاری خوف انگیز است؛ ♩✌
انتظاری
که بی رحمانه به طول می انجامد. ♩✌
مسخی است دردناک
که مسیح را ♩✌
شمشیر به کف می گذارد
در کوچه های شایعه، ♩✌
تا به دفاع از عصمت مادر خویش
برخیزد، ♩✌
و بودا را
با فریاد های شوق و شور هلهله ها ♩✌
تا به لباس مقدس سربازی در آید،
یا دیوژن را ♩✌
با یقه شکسته و کفش برقی،
تا مجلس را به قدوم خویش مزین کند ♩✌
در ضیافت شام اسکندر.
*** ♩✌
من مرگ را زیسته ام
با آوازی غمناک ♩✌
غمناک،
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده. ♩✌
(از کتاب آیدا: درخت و خنجر و خاطره!)
♩✌
مرگ را دیده ام من. ♩✌
در دیداری غمناک، من مرگ را به دست
سوده ام. ♩✌
من مرگ را زیسته ام،
با آوازی غمناک ♩✌
غمناک،
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده. ♩✌
آه، بگذاریدم! بگذاریدم!
اگر مرگ ♩✌
همه آن لحظه آشناست که ساعت سرخ
از تپش باز می ماند. ♩✌
و شمعی -که به رهگذار باد-
میان نبودن و بودن ♩✌
درنگی نمی کند،-
خوشا آن دم که زن وار ♩✌
با شادترین نیاز تنم به آعوشش کشمپ
تا قلب ♩✌
به کاهلی از کار
باز ماند ♩✌
ونگاه چشم
به خالی های جاودانه ♩✌
بر دوخته
وتن ♩✌
عاطل!
دردا ♩✌
دردا که مرگ
نه مردن شمع و ♩✌
نه بازماندن ساعت است،
نه استراحت آغوش زنی ♩✌
که در رجعت جاودانه
بازش یابی، ♩✌
نه لیموی پر آبی که می مکی
تا آنچه به دور افکندنی است ♩✌
تفاله ئی بیش
نباشد: ♩✌
تجربه ئی است
غم انگیز ♩✌
غم انگیز
به سالها و به سالها و به سالها… ♩✌
وقتی که گرداگرد ترا مردگانی زیبا فرا گرفته اند
یا محتضرانی آشنا ♩✌
-که ترا بدیشان بسته اند
با زنجیره های رسمی شناسنامه ها ♩✌
و اوراق هویت
و کاغذهائی ♩✌
که از بسیاری تمبرها و مهرها
و مرکبی که به خوردشان رفته است ♩✌
سنگین شده اند، -
وقتی که به پیراهن تو ♩✌
چانه ها
دمی از جنبش باز نمی ماند ♩✌
بی آن که از تمامی صداها
یک صدا ♩✌
آشنای تو باشد، -
وقتی که دردها ♩✌
از حسادت های حقیر
بر نمی گذرد ♩✌
و پرسش ها همه
در محور روده ها است… ♩✌
آری، مرگ
انتظاری خوف انگیز است؛ ♩✌
انتظاری
که بی رحمانه به طول می انجامد. ♩✌
مسخی است دردناک
که مسیح را ♩✌
شمشیر به کف می گذارد
در کوچه های شایعه، ♩✌
تا به دفاع از عصمت مادر خویش
برخیزد، ♩✌
و بودا را
با فریاد های شوق و شور هلهله ها ♩✌
تا به لباس مقدس سربازی در آید،
یا دیوژن را ♩✌
با یقه شکسته و کفش برقی،
تا مجلس را به قدوم خویش مزین کند ♩✌
در ضیافت شام اسکندر.
*** ♩✌
من مرگ را زیسته ام
با آوازی غمناک ♩✌
غمناک،
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده. ♩✌
(از کتاب آیدا: درخت و خنجر و خاطره!)
♩✌